سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
ملعون است، ملعون است دانشمندی که به سوی پادشاهی ستمگر می رود و به او در ستمش یاری می رساند [امام صادق علیه السلام]
 
امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 11


تولد
در سال 1309 ش در شهر مقدس و مذهبى قم در خانه پاک و بى آلایش دانشمند و مجتهدى بزرگ از فضلاى حوزه علمیه ، فرزندى چشم به جهان گشود که بعدها منشاء تحولات عظیمى در تاریخ ایران شد.
این نوزاد را به مناسبت نام جد شهیدش ((سید مصطفى ))، ((مصطفى )) نام نهادند.
او در دامن پدرى بزرگوارى و مادرى پاک سرشت و در محیطى پر از معنویت و صفا و صمیمت رشد کرد و دوران کودکى را به پایان رساند. (1)


تحصیلات
هفت سال از سن این مولود مبارک گذشت ، و در این مدت شخصیت کودکى او را رقم زده شد. در سال 1316 ش قدم به مدرسه گذاشت و براى تکمیل شخصیت خدا دادى و فطرى خود و نشیدن جرعه هاى علم و دانش راهى مدرسه گردید ، دوران ابتدایى را در مدرسه هاى ((باقریه )) و ((سنایى )) قم در سال 1323 - 1324 به پایان رساند.
علاقه فراوان وى به اسلام و روحانیت و راهنمایى هاى پدر بزرگوار و دوستان دل سوزش موجب گردید که بعد از اتمام دوران ابتدایى در سال 1324 به صف طلاب حوزه پیوسته و در ردیف سربازان امام زمان علیه السلام قرار گیرد. او در راه فراگیرى علوم اهل بیت علیهم السلام تلاشى بى وقفه و فوق العاده داشت و خود را به طور کامل جهت کسب دانش و علم وقف کرده بود ، از این رو در اندک زمانى به رشد فرهنگى و علم بالایى دست یافت ، و در کمتر از شش سال دروس سطح حوزه را به پایان رسانید .
ایشان در این دوره از اساتیدى مثل آیات بزرگوار شیخ مرتضى حائرى ، شهید صدوقى ، سلطانى و شیخ عبدالوجواد اصفهانى بهره جست . (2)
آیه الله ابطحى کاشانى از یاران شهید ، درباره علاقه و هوش سرشار ایشان به درس مى گوید: ((گاهى به حجره ما مى آمد و گاهى من به منزل ایشان مى رفتم و با هم به درس مى رفتیم ( درس آقاى سلطانى ، درس آقاى شیخ عبدالجواد اصفهانى ) و از آن پس نیز با هم به درس خارج مى رفتیم ( درس امام ، درس آقاى بروجردى ، درس آقاى داماد ) و خارج از درسها هم ، با هم مباحثه اى داشتیم ( تقریرات آقاى نائینى ، رساله هاى شیخ انصارى در آخر مکاسب و... ).
خصوصیتى که در شهید حاج آقا مصطفى سراغ داشتیم ، این بود که از همان اول حالت تعبد نسبت به مطالب علمى نداشت ; یعنى مثلا اگر شیخ انصارى یا هر بزرگوارى مطلبى را گفته است سر بسته نمى پذیرفت ، بلکه مانند امام در مقام تجزیه و تحلیل بر مى آید و مى توان گفت از همان اوایل روح اجتهاد داشت و همین هم باعث ترقى او شد )). (3)


اساتید
ایشان بعد از شش سال تحصیل در 22 سالگى حدود سال 1330 ش به دوره تخصصى ( خارج حوزه ) خارج اصول و فقه وارد شده و در فقه و اصول از اساتیدى بهره برد که عبارتند از آیات عظام :
1 - آیه الله العظمى حجت
2 - آیه الله العظمى بروجردى
3 - آیه الله محقق داماد
4 - آیه الله العظمى امام خمینى ( پدر گرامیشان )
5 - آیه الله العظمى شاهرودى
6 - آیه الله العظمى خویى
7 - آیه الله العظمى محمد باقر زنجانى
8 - آیه الله العظمى سید محسن حکیم . (4)
شهید حاج آقا مصطفى علاوه بر اجتهاد در فقه و اصول ، در علوم معقول و منقول نیز داراى تبحر بوده است و دانش حکمت و فلسفه را از اساتید فن و حضرات آیات :
1 - آیه الله فکور یزدى
2 - آیه الله والد محقق
3 - آیه الله علامه طباطبائى
4 - آیه الله سید ابوالحسن رفیعى قزوینى
فرا گرفته و به سن 30 سالگى نرسیده بود که جامع معقول و منقول شد. (5)


استعداد و نبوغ
در مورد استعداد ایشان حضرت آیه الله العظمى خامنه اى ، رهبر معظم انقلاب اسلامى مى فرماید :
(( در درس امام جزء بهترین شاگردان بود ، اگر نگوییم بهترین شاگرد و در عین حال خود او یک مدرس معروف بود ، فلسفه و فقه درس مى داد... )) (6)
شهید حاج آقا مصطفى از جمله کسانى بود که براى فهم و درک مطلب از هیچگونه سوال کردن و مباحثه با استادى ابایى نداشت ، آیه الله خاتم یزدى از یاران شهید مى گوید:
(( یکى از خصوصیاتش این بود که در هر جلسه اى شرکت مى کرد از مسائل علمى سخن مى گفت و مجلس را به یک مجلس علمى مبدل مى ساخت و دنبال هر مطلبى را که مى گرفت خیلى بحث مى کرد... خارج فقه را که امام در نجف اشرف شروع کردند و مدت پانزده سال طول کشید ( از بیع تا خلل در نماز ) شهید حاج آقا مصطفى بیشترین اشکال را مى گرفتند. )) (7)
و بالاخره خود شهید مى گوید :
((... من در عمرم فقط چند سالى تقلید کردم و خیلى زود از تقلید کردن بى نیاز شدم . )) (8)


تاءلیفات
شهید مصطفى خمینى علاوه بر تدریس علوم اسلامى داراى آثار و تاءلیفات زیادى نیز مى باشد که آثار قلمى او نشانگر عظمت علمى و فکرى آن مرحوم است و هر شخصیت علمى سیاسى را از نوشته هایش مى توان شناخت و براى همین منظور اگر کسى بخواهد مرحوم مصطفى را از نزدیک شناخته و ابعاد علمى ایشان را درک کند مى تواند با مراجعه به آثار ایشان به این مقصود نایل آید. در این خصوص مرحوم حاج سید احمد خمینى برادر بزرگوار آن شهید مى گوید :
(( اجازه بفرمایید در این مورد مقدمه اى عرض کنم و آن این است که معمولا افراد در بازدهى علمى و اجتهادى و یا تخصصى خودشان نیازمند به طى مراحلى هستند که بعد از آن مراحل مى توانند تز و یا اجتهاد خود را در معرض بهره برادرى دیگران قرار دهند ، که متاءسفانه ایشان پس از اتمام مراحل لازم و در آغاز تقریر و بیان نظریات علمى و اجتهادى خود به شهادت مى رسد و در عین حال کتابهایى از ایشان باقى مانده است ...))


تاءلیفات زنده یاد حاج آقا مصطفى ( ره )
1 - القواعد الحکمیه ( حاشیه بر اسفار )
2 - کتاب البیع ( دوره کامل مباحث استدلالى بیع در سه جلد )
3 - مکاسب محرمه ( در دو جلد )
4 - مبحث اجاره
5 - مستند تحریر الوسیله
6 - تعلیقه اى بر عروه الوثقى
7 - تفسیر القرآن الکریم ( در چهار چلد که نا تمام مى باشد )
8 - تحریرات فى الاصول ( از اول اصول تا استصحاب تعلیقى )
9 - شرح زندگانى ائمه معصومین علیهم السلام ( تا زندگانى امام حسین علیه السلام )
10 - کتاب الاصول
11 - القواعد الرجالیه
12 - کتابى در مبحث نکاح
13 - حاشیه بر شرح هدایه ، ملا صدرا
14 - حاشیه بر مبداء و معاد ملا صدرا
15 - حواشى بر وسیله النجاه آقا سید ابو الحسن اصفهانى
16 - تطبیق هیئت جدید بر هیئت نجوم اسلامى
17 - حاشیه بر خاتمه مستدرک . (9)
لازم به ذکر است که در مجله حوزه شماره 82 - 81 ، تعداد 40 عنوان از آثار ایشان را آورده است .
سیر و سلوک حاج آقا مصطفى در کنار علم و دانش و فقاهت ، مبارزه و جهاد را نیز در همان مکتب آموخت و پا به پاى امام امت ( ره ) در صحنه هاى سیاسى و مبارزاتى قدم نهاد ، چرا که جهاد و شهادت را از سرور خود امام حسین علیه السلام آموخته بود.
او در فتواى فقهى خود از آیه (( و لن یجعل الله للکافرین على المومنین سبیلا )) تنها حرمت ازدواج با کافران را نمى فهمید بلکه تمامى سلطه هاى شوم از خدا بى خبران را بر مسلمین حرام مى دانست .
بیشتر از هر جهادى او مبارزه با شیطان درونى را لازم مى دید و کسب تقوا و پرهیز از تبعیت هواى نفس را بزرگترین جهاد و بنا به فرموده پیامبر صلى الله علیه و آله (( جهاد اکبر )) مى دانست و در این راه به حد اعلاى مبارزه رسید و خود را به گروه سالکان الى الله و اولیاى پاک الهى رساند.
حجه الاسلام و المسلمین رحیمیان یکى از یارانش مى گوید :
(( یکى از خصوصیات حاج آقا مصطفى این بود که ایشان مقید به پیاده روى از نجف به کربلا در تمام زیارتهاى مخصوصه امام حسین علیه السلام بود در سال معمولا چند مناسبت بود ( 15 شعبان ، عرفه ، اربعین ، اول و نیمه رجب ) که مردم از نجف به کربلا پیاده مى رفتند و ایشان هر سال در چند مناسبت پیاده به کربلا مى رفتند. گاهى مى شد که کف پاى ایشان تاولهایى مزد که خونابه از آن راه مى افتاد و کاملا مجروح مى شد ولى باز هم به راه رفتن ادامه مى داد)). (10)
آقا مصطفى موقعى که به زیارت مى رفت در بین راه مثل سایر زوار - بدون اینکه خود را آقا زاده و صاحب علم و شهرت بداند - به صورت طبیعى اعمال و کارهایش را انجام مى داد. و علاوه بر زیارت امیرالمومنین علیه السلام و سید الشهداء علیه السلام به زیارت دوره مسجد سهله و مسجد کوفه مى رفت و هر هفته طبق عادت طلاب نجف شب هاى چهار شنبه به مسجد سهله ، محلى که بسیارى از افراد در آنجا به خدمت امام زمان علیه السلام رسیده اند رفته و در آن محل بیتوته مى کرد.
آرى او که رسیدن به قرب الهى را در توسل به اهل بیت علیهم السلام دیده بود نگاهى به جراحت پا و یا خستگى راه و یا اینکه خود کارهایش را انجام مى دهد و یا اینکه دیگران به او اعتناء داشتند باشند یا نه ، نمى کرد و براى زیارت امام حسین علیه السلام و حضرت امیر علیه السلام همه مشکلات را به جان خریده و گاهى قریب صد کیلومتر فاصله نجف و کربلا را پیاده مى پیمود.
شهید در سیر و سلوک به مقامى رسیده بود که در دستور العملى اخلاقى مى گوید :
(( بدان اى برادرم ، دوست عزیز و بزرگوارم ، پس از فهم آنچه در این سطور آمد و بعد از آن که به علوم عادى آگاه گردیدى و رسوم ظاهرى را بر پا داشتى باید تلاش بى امان را براى رسیدن به برترین مقصد ، والاترین هدف ، شیرین ترین مسلک و دلپذیرترین شیوه پیشه کنى و آن (( جان جهان شدن )) است .
رسیدن به این مقام والا و بلند ، جز با دور کردن پستیها ، تیرگیها و حجابهاى مادى و مدرت و جلب صفات کمال و برتر ، از راه عمل به دستور شرع انور و حرکت بر مقتضاى ایمان و کوشش در اجراى فرامین الهى و احکام عملى ، بدنى و قبلى نشاید.
... شگفتا ! آیا وجدانت اجازه مى دهد ، با توان و قدرتى که او ارزانى داشته ، بر خوان گسترده اش او را ، نا فرمانى و سرکشى کنى ؟ آیا مى پسندى توان ، اراده و حکمت او را در آنچه نا روا شمرده به کارگیرى و بى حرمتى روا دارى ؟ پناه مى بریم به خداى داناى شنوا از شیطان رانده شده از درگاه خدا.
... جهاد اکبر را پیشه کن ، تا الگویى حق نما گردى و مشمول پاداش شهیدان ، که در سخنان معصومین آمده است :
... بار الها ! طمع عفو ، شیرینى آمرزش و رحمت خود را بر ما بچشان ، تا از سیاهیهاى ذلت بیرون بیاییم و لباس کفر و نفاق را از تن بدریم . به تو شکوه مى بریم که ملجاء هر شکایتى . )) (11)


شهید مصطفى در نگاه بزرگان
شخصیت علمى و سیاسى و عرفانى و عبادى شهید بر همگان روشن است و ما بخاطر تبرک و تیمن کلام عده اى از بزرگان را زینت بخش صفحات مى گردانیم :

امام خمینى :
(( من امید داشتم که این مرحوم ( حاج آقا مصطفى ) شخصى خدمتگزار و سودمند براى اسلام و مسلمین باشد ولى (( لا راد لقضائه و ان الله لغنى عن العالمین )). (12)
آیه الله العظمى بهاء الدینى ( ره ) :
... ابن الامام ، بل هو الالمام ، بل له اب مثل الامام ، شدى الحب بالامام ، لا لاءجل الاوبه ، و الامام شید الحب لا لاءجل النبوه ، بل لجهات اخر لا محال الذکرها.
آیه الله حاج آقا مصطفى خمینى ، دانشهاى عقلى و نقلى ، سیاست اسلامى و دینى را در جوانى یاد گرفته ، و به جایى رسیده بود ، که از نخبگان زمان ما ، بلکه عصرها و زمانها بود. درست گفتار و نیک سیرت بود ، با کمال زیرکى و هوشیارى به نفوس ، آگاهى داشت ، در انقلاب اسلامى و حوادث آن نقش بسیار ارزنده اى داشت ... فرزند امام بود ، بلکه خود ، امامى بود ، بلکه پدرى مثل امام داشت ... ))
مقام معظم رهبرى حضرت آیه الله العظمى خامنه اى : ((مرحوم سید مصطفى خمینى ( ره ) یکى از شخصیت هاى بالقوه و بالفعل اسلام بود. روزى که ایشان شهید شدند ، در حدود سنین 48 - 47 سالگى بودند و در آن سن جزء ممتازین کسانى بود ، که در حوزه هاى علمیه قم ، نجف ، مشهد و... وجود داشت ، بنده ایشان را به عنوان یک چهره برجسته حوزه علمیه قم از سالهاى قبل مى شناختم . ))

آیه الله معرفت :
(( تواضع و فروتنى از ویژگیهاى آن مرحوم بود و این در حالى بود که ایشان هم به دلیل فرزندى امام ( ره ) و هم به خاطر ویژگیهایى فردى از موقعیت اجتماعى بالایى برخوردار بود... ایشان جلوتر از پدر بزگوارشان حرف نمى زد ، و اصولا نمى توان آن مرحوم را از والد جدا دانست . خیلى از افراد اعتقاد داشتند که ایشان در تمام ابعاد همانند زمانى است که امام ( ره ) در سنین جوانى بودند. )) (13)
همچنین عمل نمودن به دستورات و سفارشات ائمه معصومین علیهم السلام هدایایى با خود به خانه دردمندان مى برد.
درباره رفتار حاج آقا مصطفى خواهر گرامیشان مى گوید :
(( ایشان نسبت به اشخاص متکبر فروتنى نداشتند با این که درشت اندام بودند در موقع نشستن هیچ وقت تکیه نمى داند و گاهى مى گفتند ایشان ساعتها در بیرونى بدون این که به جایى تکیه داده باشند نشسته اند ، مى گفتیم : دادش خسته نمى شوید ؟ مى گفتند : این طور بهتر است : انسان باید خودش را بسازد ، و همچنین هیچ وقت روى تشک نمى خوابیدند و فقط یک بالش زیر سرشان مى گذاشتند... ))
و یکى از دوستانش مى گوید :
(( چند روز به منزل امام نرفتم . یک شب ایشان ( حاج آقا مصطفى ) به منزل ما تشریف آورد. از خانواده سراغ مرا گرفته بود. گفته بودند : کسالتى دارد. لذا ، بدون هیچ تکلفى ((یاالله )) گفت و وارد شد. خانوده ام خواست اتاق را جمع و جور کند ، ایشان گفت : نه همشیره همین طور خوب است رحمت نکشید ، نشست و احوالپرسى کرد ، بعد گفت : حضرت امام از شما خبر گرفته که چرا پیدایتان نیست . ))(14)


در صحنه سیاست
شهید مصطفى در مکتبى بزرگ شده بود که سیاست با آن عجین شده و عین دیانت بود ، لذا از همان روزهاى اول که پدر بزرگوارش حضرت امام ( ره ) در این مسیر قدم نهاد با کمال جدیت و تلاش حرکت کرد به گونه اى که حاج آقا احمدى خمینى از بستگان ایشان مى گوید :
(( اگر درباره امام مى گویند ، حرکتهاى ایشان پیامبر گونه است ، باید درباره مرحوم حاج آقا مصطفى نیز گفته شود که حرکت ایشان على وار بود نسبت به پیامبر گونه بودن امام .))(15)
ایشان بعد از دستگیرى امام در شب 15 خرداد 42 نقش به سزایى در به حرکت در آوردن نیروهاى مردمى داشت و همان زمان با تمام نیرو فریاد زد که : مردم خمینى را گرفتند مردم خمینى را بردند و این صدا به صورت برق در سرتاسر قم پیچید و هنوز صبح 15 خرداد طلوع نکرده بود که میان مردم رفته و با انبوهى از جمعیت به طرف صحن معصومه علیهما السلام به راه افتادند و از دستگیرى امام اعلام انزجار و تنفر نمودند.
فعالیتهاى ایشان به حدى بود که ساواک درباره وى آورده است :
(( در شهرستان قم پسر آیه الله خمینى ، که معمم مى باشد ، به جاى وى نشسته و دستورهاى او را به مورد اجرا مى گذارد و اعلامیه هایى تهیه و براى روحانیون مى فرستد... )) (16)
موقعى که امام در (( قیطریه )) تحت نظر بود مصطفى تنها رابط امام با دیگر روحانیون و مبارزان به شمار مى آمد و فرمانهاى امام را به دیگران مى رساند ، در همین رابطه ساواک مى نویسد :
(( طبق اطلاع واصله اخیرا پسر آیه الله خمینى با افراد متنفذ و مخالف دولت در تماس مى باشد ، چون مشار الیه مى تواند با پدرش ملاقات نماید از این لحاظ بین پدرش و افراد مخالف دولت است . ))
در پى دستگیرى امام در 13 ابان 43 ش . ایشان با جمع آورى اشخاص و ملاقات با مراجع قم موضوع را با مردم در میان مى گذارد و به منزل آیه الله مرعشى نجفى مى رود ولى از آنجا که دژخیمان شاهنشاهى از وجود او وحشت داشتند به منزل آیه الله ریخته و مصطفى را دستگیر مى کنند و به تهران مى فرستند، ایشان 57 روز در زندان بودند که با فشارهاى مردم و دیگر نیروهادر هشتم دى ماه 43 آزاد مى شود به این شرط که به ترکیه پیش امام برود.
شهید مصطفى چنان استوار در مقابل ساواک و نیروهاى حکومتى در این مدت ایستاد که آنها را به تنگ آورده بود. او مدت 9 روز تحت باز جویى بود و در پاسخ به این سوال ساواک که ، انگیزه امام از سخنرانى بر ضد کاپیتولاسیون چه بوده است ؟ نوشت : (( این یک مساله اى است که تحمیل بر ملت شده است و تقریبا حکم حیثیت فروشى ، آزادى فروشى و شخصیت فروشى است . ))
و در پاسخ اینکه ، منظور امام از دخالت در کار دولت چیست ؟ مى نویسد : ((... دخالت از باب امر به معروف و نهى از منکر است که از اصول اصلیه و منکر آن کافر و تارک آن مرتکب کبیره مى باشد و چنانچه سه مرتبه گناه را مترکب شود، در صورتى که حد شرعى که تعزیر است در فواصل اجرا مى شود، مستلزم قتل مى باشد. ))
تیز هوشى شهید مصطفى در امور سیاسى سبب مى شد که هر گونه حرکت از طرف دشمن ، با شکست مواجه گردد ، ساواک تلاش داشت با باز داشت امام و فرزندش مصطفى منزل امام بسته باشد و کسانى که مقلد او هستند با مشاهده این عمل به کسان دیگرى مراجعه کنند. ولى آقا مصطفى براى خنثى کردن این ماءله از زندان نامه اى به آن مضمون به قاى اشراقى مى نویسند :
(( بعد الحمد و الثنا فان جناب العلامه الفاضل حجه الاسلام آقا حاج شیخ شهاب الدین اشراقى دامت برکاته از قبل حقیر و کیل هستند. و در اخذ وجوه شرعیه اى که بناست به دست من برسد که از قبل اقاى والد مدظله وکیل هستم و وکیل در توکیل مى باشم و آن را به مصارف شرعیه و محال مقرره برسانند و یان آن که حفظ کنندتا تکلیف براى بعد از آن مقرر شود و نیز مى توانند رسیده داده و امضا فرمایند. ))
25 رجب المرجب 1384 سید مصطفى خمینى . )) (17)
موقع آزادى ، در هشتم دى ماه 43 به حاج آقا مصطفى گفته بودند که باید طورى وارد شهر قم شود که سر و صدا ایجاد نشود ولى ایشان بلافاصله بعد از آزادى وارد قم مى شوند و مردم با دیده ایشان شعار مى دهند و تا خانه او را همراهى مى کنند و چون اصولا او کسى نبود که با تهدید و ارعاب از میدان به در رود از این رو حکومت بیش از پنج روز تحمل نیاورده و در روز یکشنبه سیزدهم دى ماه 43 ماءموران ساواک به خانه امام یورش برده و شهید مصطفى را دستگیر و روز چهاردهم دى ماه به ترکیه تبعید مى کنند.


مصطفى و امام در تبعیدگاه
حاج آقا مصطفى به مدت یک سال در شهر (( برساى )) ترکیه به حالت تبعید مى ماند اما باز آرام ننشسته و سعى در بازگشت به ایران مى کند و با رئیس سازمان امنیت (( برساى )) گفت و گو مى کند تا با نصیرى در مورد بازگشت وى به ایران صحبت کند ولى نصیرى شرایط گوناگونى مطرح مى کند، گرچه او شرایط را مى پذیرد ولى در آخر نصیرى شرط مى کند که باید در خانه روستایى خود باشد و دو نفر ماءمور مراقب او باشند و چنانچه کسى از جلو خانه وى عبور کند کشته خواهد شد. با این شرط حاج آقا مصطفى ، منصرف مى شود.
حاج آقا مصطفى همراه پدر بزرگوارش سه شنبه 13 مهر ماه 44 ش از ترکیه به عراق تبعید مى شوند و روز جمعه 23 مهر 44 وارد نجف اشرف مى گردند.
رژیم شاه از حرکت مردم بعد از تبعید امام به ترکیه به وحشت افتاده بود، زیرا هسته هاى مبارزاتى کانونهاى گرم فعالیت علیه حکومت گشته بود و از جمله این حرکتها ترور (( حسن على منصور )) بود که شهید بخارایى در دادگاه موقع بازجویى و محاکمه علنا اعلام مى کند: (( وقتى شما مرجع تقلید مرا از کشورم تبعید مى کنید، من هم شما را از این جهان تبعید مى کنم . ))
براى جلوى گیرى از حرکات فراوان و خاموش کردن آتش قهر مردم تصمیم گرفت امام را به نجف تبعید کند و چنین نمایاند که چون آنجا حوزه علمیه است حضرت امام خود براى درس و بحث آنجا حوزه علمیه است حضرت امام خود براى درس و بحث آنجا رفته و خیال مى کرد چون مراجع فراوانى در نجف وجود دارد امام تحت الشعاع قرار خواهد گرفت وجود دارد امام تحت الشاع قرار خواهد گرفت و در بین آن مراجع نمى تواند قد علم کند.
حضرت امام پس از ورود به نجف از آنجایى که رژیم مطالبى را به حضرتش نسبت مى داد، تعدادى از افراد علماء نسبت به ایشان حساسیت بدى داشتند ، و امام با توجه به این حساسیتها، اقدام به تشکیل بیت و دفتر نکرده و حتى در اوایل شهریه هم پرداخت نکردند.
در چنین شرایطى حاج آقا مصطفى نقش جالبى ایفاء کرد، ایشان در مجالس علمى علما شرکت و با سوالات و اشکالهاى خود محیط درس و اذهان استادان و طلبه ها را به خود متمایل مى کرد و این سوال براى همه آنها پیش مى آمد که این کیست که در مباحث این چنین با تبحر و قوت وارد مى شود. نمود علمى حاج آقاى مصطفى موجب جلب افکار به سمت امام شد.
پس از اینکه ایشان با این کار خود افکار را متوجه این کانون نهفته کرد به امام اصرار کرد که درس را شروع کند; امام چون در معقول بیشتر تبحر داشتند اگر اصول را شروع مى کردند بیشتر جلوه داشتند ولى براى اینکه چنین توهمى پیش نیاید که ایشان خواستنه اند چیزى را عرضه کنند که مورد توجه واقع شوند، درس فقه را شروع کردند. یکى از مستشکلان زبده در درس ایشان ، شهید حاج آقا مصطفى بود که زیاد بحث و جدل مى کرد و با کار خود ، از یک طرف اشکال کردن را رونق مى داد و از طرف دیگر اعلمیت امام را ثابت مى کرد.
علاوه بر این از نظر حفاظتى نیز بسیار با هوش و فعال بود که براى حافظت جان امام که هم رژیم ایران و هم رژیم عراق از ایشان ناراضى بودند این بود که باید عده اى از طلاب و شاگردان روحانى حضرت امام آموزش نظامى ببینند و حافظت جان امام بر عهده خود شاگردان حضرت باشد که در همین رابطه تعداد زیادى از یاران امام در نجف و لبنان دوره هاى نظامى دیده و از سال 1355 ش . به طور کامل حافظت جان امام والا را بر عهد گرفتند.
و مورد دیگرى که بر هوش و ذکاوت سیاسى شهید مصطفى دلالت دارد این بود که بختیار به عراق سفر کرد و از اهدافش ملاقات با حضرت امام بود تا از حیثیت امام و آبروى او براى ادامه مبارزات خودش بهره گیرد و لذا به هر قیمتى که باشد مى خواست با امام ملاقات نماید ، در این میان حاج آقا مصطفى با تجربه و هوش و استعداد فراوانى که داشت از چنین دسیسه اى اطلاع پیدا کرد و مى دانست که افتادن در این گونه دامى موجب رفتن آبروى روحانیت و امام است به همین سبب به شدت با ملاقات امام مخالفت کرد.
امام و حاج آقا مصطفى که از ترکیه با فشار حکومت ایران و عراق تبعید مى گردند حضرت آیه الله پسندیده برادر حضرت امام چگونگى ورود به بغداد و نجف را اینگونه بیان مى کند :
(( بعد از ترکیه به بغداد مى روند، در بغداد ( آنها را ) در خیابان رها مى کنند و مى گویند خودشان بروند یک ماشین کرایه کنند که به کاظمین یا جاى دیگرى بروند.
بعد از اینکه اینها به بغداد مى رسند خبر به یکى از علماى کربلا مى رسد ایشان موقعیت خیلى خوبى داشت به علماء و مردم اطلاع مى دهد و جمعیت زیادى براى استقبال امام به بغداد مى روند و ایشان را به کربلا و سپس به نجف مى برند، در تمام میدانها جمعیت استقبال کننده بود. )) (18)
حاج آقا مصطفى در عراق نیز از مبارزه دست نکشید و به دنبال اوج گیرى نهضت رهایى بخش فلسطین ، تلاش فوق العاده به عمل آوردند که برادران روحانى خارج از کشور به پایگاههاى فلسطین بروند و در آن جا دوره ببینند ، خود ایشان هم در مسائل نظامى کار کرده بودند و حتى با اسلحه هاى سنگین هم دوره دیده و آن طور که خودشان نقل مى کردند، حتى ورقه هدایت تانک را نیز داشته ، در منزل خود هم اسلحه هایى تهیه کرده بودند و طلابى را که هنوز در مرحله ابتدایى بودند و هنوز به پایگاههاى فلسطین نرفته بودند در آن جا با اسحله هاى سبک تعلیم و آموزش مى دادند و اصولا ایشان عنایت خاصى به مبارزه مسلحانه داشتند و به آیه شریفه (( و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه ... )) تمسک مى جست و از این که مسلمانان چرا آموزش نظامى ندارند و تعلیمات نظامى نمى بینند اظهار تاءسف و تاءثر مى کردند. (19)
فعالیتهاى ایشان سبب شد که در 21 خرداد 1348 ش . به دنبال بر انگیختن آیه الله العظمى حکم بر ضد رژیم بعث ، دستگیر و به بغداد برده شد ، و رئیس جمهور وقت ( حسین البکر ) به او هشدار داد که اگر مردم را بر ضد این رژیم تحریک کنید و با مخالفان رژیم عراق روابط داشته باشید ناچار تصمیمى درباره آنان مى گیریم که موجب ناراحتى پدرتان شود و جالب این که همین تهدید را سپهبد نصیرى در سال 1342 ش . کرده بود.


پرواز به سوى ملکوت
ترس در حکومت ایران و عراق از فعالیتهاى شهید حاج آقا مصطفى عاقبت باعث شد که تهدیدشان را عملى کنند و تصمیم را که گفته بودند به انجام رسانند و شب یکشنبه اول آبان 1356 ش . مصطفى را در حالى که 47 بهار از عمرش مى گذشت به طرز مشکوکى مسموم و به شهادت رسانند.
مرحوم حاج سید احمد خمینى درباره شهادت وى مى گوید:
(( آنچه مى توانم بگویم و شکى در آن ندارم این که ایشان را شهید کردند، زیرا علامتى که در زیر پوست بدن ایشان ، روى سینه ایشان ، روى سر و دست و پا و صورت ایشان و هم چنین لکه هاى بزرگ حکاى از مسمومیت شدید مى کرد و من شکى نداریم که او را مسموم کردند، اما چگونه این کار صورت گرفته نمى دانم ولى همین قد مى توانم بگویم که ایشان چند ساعت قبل از شهادت در مجلس فاتحه اى شرکت کردند که در آن جا بعضى از ایادى رژیم پهلوى دست اندر کار دادن چاى و قهوه مجلس بوده اند. )) (20)
1 - ضربه روحى بر امام
2 - پیشگیرى از خطرهاى فردا ، هر دو رژیم پى برده بودند که حاج سید مصطفى ، خمینى دوم است و بى تردید با نظریات و دیدگاههاى سیاسى و مذهبى که دارد و با شجاعت و شکست ناپذیرى با نظریات و دیدگاههاى سیاسى و مذهبى که دارد و با شجاعت و شکست ناپذیرى که در اوست ، فردا خمینى دیگر خواهد بود.
3 - پدید آوردن رعب و وحشت
3 - پایان دادن به روشنگرى هاى در نجف . (21)
پیامدهاى شهادت شهادت حاج آقا مصطفى درست مثل زندگى او ضربه اى مهلک بر حکومت ستم شاهى بود ، خون او بود که گروههاى مردمى را به حرکت در آورد و جرقه انقلاب زده شد و بر خلاف تصور رژیم و با شنیدن خبر شهادت حاج آقا مصطفى بازار نجف تعطیل شد.
جنازه شهید توسط یاران و شاگردان در روز اول آبان به کربلا برده شد. در این مراسم جمعیت انبوهى شرکت کردند ، بیش از هفتاد دستگاه ماشین جنازه را به کربلا بردند و بازگرداندند.
شهید سید مصطفى را با آب فرات غسل دادند و در محل خیمه گاه حسین علیه السلام کفن کردند و پس از طواف در حرم حضرت سید الشهداء علیه السلام و حضرت عباس علیه السلام ساعت 7 بعد از ظهر به نجف اشرف بازگرداندند.
روز دوشنبه دوم آبان ( 10 ذیقعده ) جنازه آن شهید حدود ساعت 9 صبح از مسجد بهبهانى ( واقع در بیرون دروازه نجف ) با شرکت انبوهى از علما و فضلا، طلاب ، کسبه ، اصناف و سایر اهالى نجف اشرف به طرف صحن مطهر علوى تشییع شده و در مقبر علامه حلى دفن گردید.
امام در مسجد بهبهانى حضور یافت و پس از مکث کوتاه و خواندن فاتحه با گامى استوار و قامتى آراسته به خانه برگشت و در مراسم تشییع و خاک سپارى شرکت نکرد.
در کشورهاى دیگر نیز از جمله پاکستان ، افغانستان ، عربستان ، کویت ، بحرین ، قطره ، لندن ، اروپا، آمریکا، کانادا، هند و سوئد مجالس عزادارى و در بعضى جاها تظاهرات صورت گرفت و سیل تسلیت از نقاط مختلف جهان به طرف نجف سرازیر شد.
در ایران نیز مردم مجلس عزا بر پا کردند و پس از سالهاى ، نام خمینى را شنیدند و خطبا و سخنرانان در منابر نام امام را بر زبان راندند. اولین مجلس ختم از طرف جامعه روحانیت مبارزه تهران و علماى تهران در مسجد جامع برگزار شد که انبوهى از جمعیت در آن شرکت داشتند، آقا طاهر اصفهانى ، خطیب مجلس بود که در بهت و سکوت و تاءثر فوق العاده حضار سخن گفتند. و هر بار که نام امام خمینى را مى برد فریاد صلوات پیاپى آن جمعیت فشرده لرزه بر اندام بیگانه پرستان مى انداخت .
مجلس بزرگداشت شهید حاج آقا مصطفى نیز در مسجد ارک از طرف شهید بهشتى ، مطهرى ، مفتح منعقد گردید و آقا دکتر حسن روحانى از امام خمینى و نقش موثر ایشان در بیدارى جوامع اسلامى و مبارزه با ایادى استعمار و شخصیت علمى حاج آقا سخن گفتند. حوزه علمیه قم نیز تعطیل و شهر قم سر تا سر سیاه پوش شد و از طرف آیات عظام گلپایگانى ، مرعشى و سایر مراجع ، مجالسى ترتیب داده شد. (22) و بدین ترتیب دشمن که براى خاموش کردن صداى حاج آقا مصطفى او را به شهادت رسانده بود ، اینک با سیل بنیان کنى روبرو گردیده ; سیلى که از مجالس فاتحه حاج آقا مصطفى آغاز گردید و با رشادتهاى قهرمانان 19 دى 1356 ش . در قم و مجالس چهلم آنان در تبریز، اصفهان ، یزد و مشهد، خروشان تر شد و سرانجام حکومت ستم شاهى را در هم کوبید و بساط عدل را گسترد.
در آخر از باب تبرک وصیت نامه شهید را پایه بخش مطالب خود قرار مى دهیم .
(( فکر مى کنم قبلا وصیتى کرده باشم ولى على اى تقدیر وصى خود را پدر بزرگوار خود اولا و در مرتبه بعد ما در و مخدره حلیله و برادر احمد است بعد از اقرار بما جاء به النبى الاعظم صلى الله علیه و آله جمیع کتابهاى خود را در اختیار حسین قرار مى دهم به شرط آنکه تحصیل علوم قدیمه کند در غیر این صورت به کتابخانه مدرسه آقاى بروجردى در نجف اشرف تحویل دهند چه آنکه نوعا از وجوه تحصیل شده و خلاف احتیاط است که ارث برده شود ، چیز دیگر هم ندارم مگر بعضى مختصر است آن هم دیگر احتیاج به گفتار ندارد. )) (23)


1- مجله یاد ، ش 12.
2- مجله یاد ، ش 12 .
3- مجله پاسدار اسلام ، ش 23 .
4- مجله 15 خرداد ، ش 4 ، 82 - 81 ، ص 374.
5- حوزه ، ش 82 - 81 ، ص 357 .
6- روزنامه اطلاعات ، ش 18880 ، آبان 68 .
7- مجله پاسدار اسلام ، ش 23 .
8- مجله 15 خرداد ، ش 4.
9- مجله یاد ، ش 12 ، شهیدى دیگر از روحانیت ، ص 249 .
10- پاسدار اسلام ، ش 23 .
11- حوزه ، ش 40 .
12- صحیفه نور ج 22 ، ص 117.
13- شهیدى دیگر از روحانیت ، ص 40 ، 55 ، ص 90 ، ص 95 .
14- یادها و یادمان ها ، ج 2 ، ص 258 ، 379.
15- مجله پاسدار اسلام ، ش 23 .
16- مجله 15 خرداد ، ش 4.
17- همان .
18- خاطرات آیه الله پسندیده ، ص 115.
19- مجله پاسدار اسلام ، ش 18.
20- مجله یاد ، ش 12.
21- مجله 15 خرداد ، ش 4.
22- نهضت روحانیون ، على دوانى ، ج 6 .
23- شهیدى دیگر از روحانیت ، ص 233.

 نوشته شده توسط سید حامد احمدی طباطبایی در چهارشنبه 86/4/27 و ساعت 9:0 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم

ما از خداییم و به خدا برمی گردیم
سید حامد احمدی طباطبایی
به نام خداوند غفار و بخشنده که در حق همه ما ادما لطف داره وبه نام خدایی که وقتی ما رو افرید تنها نذاشت به وبلاگ خودتون خوش امدید امیدوارم از مطالب این وبلاگ استفاده ببرید اگه مطلبی رو خواستید که تو وبلاگ بذارم حتما در نظرات با من در میان بذارید ممنون میشم اگه منو در هر چه بهتر شدن این وبلاگ کمک کنید نظر یادتون نره

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 0
مجموع بازدیدها: 31450
جستجو در صفحه

خبر نامه
 
موسیقی وبلاگ من